رونمایی از کتاب «معماران پول»؛ روایتی نو از نقش بانک ها در خلق پول

2021/09/16

نشست بررسی کتاب معماران پول تألیف دکتر حسین درودیان با سخنرانی نویسنده کتاب، دکتر فرشاد مومنی، رییس موسسه مطالعات دین و اقتصاد و محسن یزدان پناه پژوهشگر دانشگاه آراسموس برگزار شد.

دکتر درودیان: بانک‌ها ۹۰ درصد پول را تولید می‌کنند اما عروسک خیمه‌شب‌بازی دولت ها هستند

به گزارش شفقنا، دکتر حسین درودیان نویسنده کتاب معماران پول در مراسم رونمایی از این کتاب که در موسسه مطالعات دین و اقتصاد برگزار شد، اظهار کرد: در سال های اخیر با بحث های خیلی جدی به ویژه مواجهه های بنیادی نظری و انتقادی در حوزه پول روبه ‌رو شدم و می‌توان گفت تقریباً با وسواسی بسیار زیاد و با دقت بالا آنها را دنبال کردم. اما اینکه چرا تصمیم به نوشتن چنین اثری گرفتم دلیل اصلی و بنیادی آن عبارت است از وجود یکسری تبیین های یک طرفه و تا حدی دچار عدم تغییر در حوزه پول در رویکردهای متعارف دانشگاهی در رشته اقتصاد.

گزاره های تحلیلی که در حوزه پول در اقتصاد می‌بینید لااقل برای من که حدوداً ۲۰ سال است دانشجوی اقتصاد هستم و طبعاً رصد می‌کنم، تغییری نکرده است یعنی تحلیل ها همان تحلیل های ۴۰ سال قبل است. اینجا پژوهشگر درباره تغییرات پول صحبت می کند، تغییراتی که حجم پول یا نقدینگی در اقتصاد پیدا می‌کند، گزاره‌ها گزاره‌های ثابت و لایتغیری است و عمدتاً این بحث را دارند که دولت کسری دارد.

مجموعاً هیچ چیزی فراتر از این نیست و همه شاخ و برگ هایی که شکل می‌گیرد برای بال و پر دادن به این مسئله است این در حالی است که ما در طول لااقل دو دهه اخیر شاهد یک تغییر شکل و یک تغییر ساختاری در نظام مالی و بانکی ایران هستیم و این تغییر ساختاری بیش از هر چیز در افزایش قابل توجه نقش و عاملیت و کنشگری بانک‌های تجاری در اقتصاد است که کاملاً رفتار و درجه کنشگری در شبکه بانکی با آنچه قبل از خصوصی سازی بانک ها اتفاق افتاد؛ از ابتدای دهه هشتاد دورنمایی کاملاً متفاوت را برای ما ترسیم می کند یعنی ما به صورت شهودی کاملاً درک می کنیم که شبکه بانکی از یک بدنه منفعل، رام با کنشگری پایین و یکنواختی از چنین شکل و شمایلی کاملاً تغییر شکل می دهد به یک شبکه کاملا با رفتارهای تهاجمی، حالت مهار پذیری قبلی را ندارد و عاملان بسیار فعال هستند.

بنابراین ما به صورت ملموس چنین تغییری را در نظام بانکی کشور می بنیم؛ یعنی واقعیاتی روی زمین در شبکه بانکی اتفاق افتاده که کاملاً مشهود است همانطور که عرض کردم وقتی تحلیل‌ها را در حوزه اقتصاد بررسی می کنیم، می بینیم که تبیین ها تفاوتی نکرده و همان تبیین‌های سابق است. از نظر من مهم ترین شهودی که این مسئله را تشویق می کند همین تناقض بین واقعیت های مشهود که پژوهشگر می بیند و آنچه در نظریه و تئوری به عنوان تحلیل بیان می شود.

گاهی اوقات می توان گفت مشاهده مستقیم واقعیت هایی که محقق یا بیننده مشاهده می کند (یعنی واقعیت ها گاهی با کنار گذاشتن دریچه‌های ایدئولوژی که مثل  پرده مقابل چشم ما قرار گرفته) ممکن است نظریه مانع این شود که پژوهشگر واقعیت را ببیند. من احساس می کنم خیلی اوقات اگر بر اساس قاعده عقل سلیم و اتکا به وجدان نگاه کنیم نمی گویم که واقعیت پیدا می کند؛ لااقل در نسبت ایجاد کردن بین این مشاهدات و آن نظریه ها و بعضاً نظریه ها و فرضیه های جدید می توان رسید.

آنچه کینز در مشاهدات خود داشت که بر اساس حدس هوشمندانه‌ای پدیده‌ها و روابط را حدس می زده مثلاً در مورد رابطه درآمد و مصرف به عنوان یک امر مشهود که پژوهشگر آن را احساس کرده و دیده بیان می کند در حالی که رویکردهای متعارف این را اشکال می دانند که از بهینه یابی به دست نیامده است گاهی اوقات مشاهدات مستقیم راهنمایی های قابل توجهی می دهند عرضم این است که واقعیت های مشهود در اقتصاد ما در دو دهه اخیرنشان می دهد شبکه بانکی نقش و جایگاه و میزان تحرک آنها متفاوت شده به طور مشخص وقتی بانک های خصوصی آرام آرام وارد می شوند این را به عنوان یک واقعیت مشهود در نظریه سازی ها نمی بینیم یعنی نظریه ها متناسب با این واقعیت ها تغییر داده نشده اند یا احیاناً نظریه های دیگری جایگزین نظریه موجود نمی شود در واقع روایت ها طوری است که سیستم بانکی همان سیستم قبلی است.

البته لازم می‌دانم عرض کنم آنجا که ما صحبت از بانک خصوصی یا بانکداری خصوصی در کشور می‌کنیم منتقدان یکی از نکاتی که اشاره می‌کنند این است که خصوصی‌سازی به واقع اتفاق نیفتاده در واقع عمدتاً انتساب و تعلق یکسری بانک‌ها به نهادهای حاکمیتی است یعنی بخش خصوصی به معنی بخش خصوصی مستقل از حاکمیت تصدی عمده بانک ها را در اختیار ندارد و از این بیان استفاده می‌شود برای اصل واقع چیزی به نام خصوصی سازی و خصوصی شدن را در معنای آن بازاری شدن در حوزه پول را مورد انکار قرار دهند. البته من به این نمی پردازم که اگر این اشکال وارد باشد یعنی خصوصی‌سازی ما به انحراف رفته باشد و موجب شده باشد که شبکه بانکی در کنترل بعضی نهادهای حاکمیتی قرار گرفته باشد و به علل مختلف پاسخگویی لااقل بانک های دولتی را نداشته باشد اگر چنین باشد این یک اشکال اساسی به راه اندازی بانکداری خصوصی است. منتقدین اشاره می‌کنند که آنچه توصیه کرده‌اند چنین چیزی نبوده است و این توصیه انحراف بوده ولی با این حال محقق و پژوهشگر همیشه باید در پی این باشد که در چه بستری توصیه ارائه می کند و پیش بینی کند که توصیه و در آن بستر به چه سرانجامی منتهی می شود؟ عملاً او را از جایگاه پاسخگو پایین می‌آورد و در جایگاه منتقد نمی‌تواند قرار بگیرد. از این موضوع  رد می شوم ولی اصل این اشکال را مطرح و تاکید می کنم که عنوان خصوصی به معنای دقیق واقعا برازنده نظام بانکی ما نیست.

وقتی منتقدین انکار می‌کنند که خصوصی است، علت آن است که این ملاک و معیار را در درجه اول این می‌دانند که سود و نفع بانک به چه کسی می رسد و یا به چه کسانی؟ تصور می کنند چون بخشی از بانک ها در اختیار نهادهای حکومتی هستند نفعشان در نهایت به کلیت حاکمیت می رسد. تاکید می‌کنم ملاک اصلی در قضاوت درباره خصوصی بودن یا نبودن این است که بانکداری تا چه اندازه و تا چه حد به کسب سود عمل می کند؟ چه قدر به ایفای رسالت های اجتماعی عمل می کند؟ بانک هایی را می بینید که مسئله اصلی در تصمیماتشان این است که بتوانند سود بیشتری را کسب کنند.

اینکه یکسری رسالت ها و مسئولیت‌های اجتماعی ایفا کند این نقطه اصلی تمایز بین بخش دولتی و خصوصی است و من فکر می‌کنم بانک‌های خصوصی از بدو تاسیس ما به نحو حداکثری در جهت اساس منطق سودآوری و سود خواهی عمل کرده‌اند؛ حتی اگر وابسته به نهادهای حاکمیتی هم باشند و این سود خواهی آنها گاهی شمایل قابل قبول داشته به این معنی که در جهت منافع سهامداران عمل کرده‌اند در جهت و بقای بانک عمل کرده اند شاید اقداماتی انجام داده اند که سود آور نبوده ولی برای بقاء بانک لازم بوده این وجه موجه قضیه است آنجا که وجه ناموجه و بلکه غارتگرانه پیدا می کند آن جایی است که حتی مسئله رهبران بانک سودآوری و صلاح بانک هم نبوده بلکه منافع شخصی آن اشخاص حقیقی بوده و نه شخصیت حقوقی بانک آنها که عملاً تصدی بانک را داشتند و یا در پشت بانک حضور داشتند و عمل می‌کردند و منافع خود را حتی به زیان بانک انجام داده اند.

عاملان پر نفوذی که بعضاً با شکل ها و لایه های مختلف و چند مرحله ای عمل کرده اند؛ مثلا بانک به شرکتی وام داده شرکت با جای دیگری معامله کرده پول در چند دست چرخیده و وقتی رصد می‌کنید می‌بینید همه همگرا می‌شود به سمت یک شخص یا یک شبکه  و ظاهراً و در واقع نوعی تسلط و سلطه ای است که یک شخص و گروه دارند. لذا این موضوع وقتی می‌بینید شبکه‌ای است که اینگونه رفتار می کند همه اینها به این علت واجد عنوان خصوصی می شوند بعضا وقتی می گوییم خصوصی یعنی رفتار نفع طلبانه؛ حتی بدترین و شدیدترین و ناجوانمردانه ترین شیوه نفع طلبی به لحاظ سهامداری و به لحاظ مدیریتی بانک ها به نحوی که به نهادهای حاکمیتی هم منتسب باشد نافی این موضوع نیست که بانک بر اساس قاعده منطقی که بر رفتار به کسب و کار خصوصی حاکم است تصمیم گیری می کند.

به هرحال انگیزه اول برای تالیف کتاب این بود که وقتی شکل و شمایل را می‌بینیم و مقایسه می کنیم با وضعیتی که در دهه ۶۰ و ۷۰ بود در نظام بانکی، تغییر و شکست می بینیم در رفتار پولی اتفاق می‌افتد و نمی‌توانیم مسئله ای مثل رشد نقدینگی هم به لحاظ کمی و هم به لحاظ کیفی (که این جا بحث ما بحث کیفی نیست) نمی تواند نسبت به این تغییر ساختاری خنثی باشد یعنی این تغییرات منجر به هیچ اتفاق جدیدی نشده باشد که ایجاب کند پژوهشگر و تحلیلگر در روایت خود تغییر و تعدیل را حاصل کند ؛بنابراین می توان گفت این تغییر ساختاری باید دیده شود و مهم است؛ چرا که کسی در اقتصاد انکار نمی کند بخش عمده و اصلی پول در اقتصاد را بانک‌ها ایجاد می‌کنند. حتی در رویکرد متعارف  محل تردید نیست منتها در آنجادرست است که بانک ها پول را خلق میکند اما فرایند عمل آنها تحت کنترل است یعنی یا کنترل میشود یا می تواند کنترل شود. در این دیدگاه بانک‌ها بالغ بر ۹۰ درصد پول را تولید می‌کنند اما به نوعی عروسک خیمه‌شب‌بازی دولتها هستند.  محل تردید اصلی اینجاست که این یک امر واقع است و موقعیت مشاهده شده و غیرقابل انکار است که عمده پول را در اقتصاد امروز بانک‌ها ایجاد می کنند و هر چه جلوتر می‌رویم و شبکه بانکی امروزی تر می شود واز ساختار قدیمی فاصله می گیرد این واقعیت تشدید می‌شود و غلبه بانک ها در رشد نقدینگی پولی بیشتر میشود ما چنین واقعیتی داریم که به لحاظ کمی گواهی می دهند که بانک ها عمده پول را در اقتصاد ایجاد می کنند. چطور می توانیم تصور کنیم که تغییرات ساختاری و تغییرات جدی در انگیزه‌ها و رفتار نظام بانکی بی تاثیر باشد ؟ در کیفیت ایجاد پول در اقتصاد و در روند رشد کمیت های پولی؟  نکته ای که من به عنوان یکی از نکات در مورد ایران اشاره کرده‌ام نوع تغییری است که انگیزه های رهبران بانک در دوره بانکداری دولتی و خصوصی دارند.

وقتی اینها را با هم مقایسه می کنیم و می سنجیم دوره‌ای که عمدتاً بانک‌های ما دولتی هستند شرایطی را شاهدیم که در واقع مدیران بانکی کارمندان دولت هستند و اشخاصی هستند که توسط وزارت اقتصاد انتخاب می شوند و عملاً کارمند و مدیر دولتی هستند. این چه تاثیری می تواند در رشد کمیت های پولی داشته باشد وقتی مدیران بانکی همچین طبقه ای هستند مسئله اصلی برای مدیران دولتی مسئله خوشنامی و حسن شهرت است و جنبه دیگر ترقی در ساختار بروکراتیک است.

در چنین ساختاری پدیده‌ای به اسم «اضافه برداشت» حساب بانک را نزد بانک مرکزی قرمز می کند؛ این اتفاق برای مدیر بانک دولتی بد و نامطلوب است و به نوعی نمایانگر یک سوء مدیریت و سوء تدبیر در بانک می باشد، انگیزه ندارد ترازنامه بیش از اندازه داشته باشد. اگر رفتار بانک به نحوی ‌شود و ترازنامه به حدی انبساط پیدا کند که حساب بانک نزد بانک مرکزی قرمزشود. مدیریت بانک دولتی نامطلوب تلقی می شود بنابراین سعی می کند حداقل طوری رفتار کند که این اتفاق نیفتد دلالت تحلیلی این موضوع چگونه است؟ اینکه چنین بانکی به میزان زیادی در غیر حساب خود در بانک مرکزی قرار میگیرد و وقتی در کلیت شبکه بانکی نگاه می کنید به این نتیجه می رسید که در چنین ساختاری بانک ها، رفتارشان در ایجاد نقدینگی حساسیت بسیار زیادی دارد به حساب شان نزد بانک مرکزی و یا همان پایه پولی. بنابراین نقدینگی خیلی از پایه پولی تاثیر می‌گیرد و تبعیت می‌کند.

اما وضعیتی را تصور کنید که در آن بانک‌های خصوصی می آیند؛ که رفتاری نفع طلبانه دارند و اضافه برداشت از بانک مرکزی را نه رفتاری نامطلوب، بلکه راهبرد و روشی برای انبساط نگاه می کند.  یعنی نه بیم دارند و نه احساس خطری می کنند. وقتی انگیزه ها تغییر می کند و در بانک  سود عاملان بانک ایجاب می کند رفتاری  کنند ولو که به اضافه برداشت بانک مرکزی منجر شود؛ بخاطر سود بیشتر می کنند! وقتی مقایسه می کنید در این حالت دوم رفتار رشد نقدینگی رفتار بی مهار تری است و همچنین کیفیت رشد نقدینگی و پایه پولی شکل و شمایل دیگری پیدا کرده است.

و یا می توان بازار بین بانکی را مثال زد که از سال ۸۷ راه‌اندازی می‌شود. به عنوان یک شبه کارتلی که مابین بانک ها تشکیل می‌دهند با عاملیت بانک مرکزی و در واقع حاکمیت این عاملیت را ایفا می کند. بازار بین بانکی در واقع بازاری است که بیمه آن را حمایت می کند وقتی بازار بین بانکی نباشد، حساب بانک وقتی نزد بانک مرکزی کم می آید سریع قرمز می شود و اضافه برداشت می شود و اتفاقی خطیر برای بانک محسوب می شود بازار بین بانکی این اجازه را به بانک‌ها می‌دهد که قبل از اینکه حسابشان نزد بانک مرکزی قرمز شود چنانچه موجودی حساب شان نزد بانک مرکزی دچار کسری شود، بتوانند روی موجودی حساب بقیه بانک‌ها حساب باز کند و به آنها اتکا کنند یعنی عملاً به نوعی شبیه بیمه‌ای به اسم تکافل است که همه سرمایه ها را وسط می ریزند و بعد هر کس دچار مشکل شد و تحت حمایت قرار می گیرد. اجازه می‌دهد به بانک‌ها قبل از اینکه گذرشان به بانک مرکزی بیفتد از هم حمایت کنند. یعنی بانک هایی که در پایین با هم رقابت می‌کنند و سپرده از هم می گیرند ولی در بالا از هم حمایت می کند. که محققان مکتب اتریش یکی از نقد های جدی که وارد می کنند به ساختار بانکی امروز همین بازار بین بانکی (که نمادی از انحصار است) می باشد.

می گویند بانک باید خودش باشد و اگر کم آورد به سمت ورشکستگی می رود. بحث من این است که وقتی بازار بین بانکی دارید و در حالتی که همچین چیزی نداریم تحلیل رفتار بانک ها و رشد نقدینگی تمایز خیلی جدی پیدا می‌کند ولی در روایت های متعارف اشکالی که میبینی این است که گویی تمایزی بین این ساختار ها وجود ندارد.

من سعی کردم در این کتاب دلالت های این تغییرات و تحولات را روی روند های پولی نشان دهم و بگویم اینها تاثیرگذار هستند روی کمیت رشد نقدینگی و چگونگی وارد شدن آنها به اقتصاد. که مهمترین آنها کاهش توان و ایفای نقش حاکمیت  است در تاثیر گذاشتن روی کمیت پول و اهمیت هرچه بیشتر ساختار در برابر عامل. یعنی تبیین متعارف از رشد نقدینگی را تقریباً عامل محور می داند کاملاً غیر ساختاری و عامل محور به این معنی که رشد نقدینگی محصول کسری بودجه دولت است یعنی اگر پول در حال رشد کردن است یک نفر از بالا در حال ریختن است اگر نریزد رشد نمی کند و در کتاب اشاره کرده‌ام شباهتی دارد به تحلیل های عامیانه. که مردم در تاکسی و صف نان چه می گویند؟ یکی از خصوصیات مردم عامه در تحلیل های شان این است که وقایع را به سادگی به اراده ها منتسب می کنند عاملانی که اراده سوء دارند، می شنوم که در صحبت درباره تورم مردم می گویند جنس ها را گران کرده اند و قیمت ها را بالا برده اند، پدیده ها را محصول ساختار نمی دانند. محصول اراده ها و عاملیت ها می دانند تبیین متعارف از رشد نقدینگی به بیان ساده چنین تعبیری دارد و آن را به رفتار سوء و بد دولت‌ها منتسب می‌کنند و وجه ساختاری در شبکه بانکی برای آن قائل نیستند بنابراین به عنوان انگیزه اول در تالیف اثر ‌خواستیم نشان دهیم که این تغییرات ساختاری در شبکه بانکی و دگرگونی این ساختار در رشد نقدینگی موثر و اثرگذار است و تحلیل ها باید به روز شود.

انگیزه دومی که مایلم به آن اشاره کنم این است که ما در دوره ده ساله پژوهش خودمان آشنایی پررنگی پیدا کردیم با مکاتبی که در حوزه پول گزاره‌های بدیلی را مطرح می‌کنند.مثلاً در حوزه پول چارتالیست ها، نظریه مدرن پولی وقتی موضوعی را دنبال می کردیم زیاد به مباحث این ها برخورد می‌کردیم ولی جالب این است که در دانش آکادمیک اقتصاد و در فرایند دانشگاهی تقریباً هیچ جایی ندارند یعنی هیچ اثری از دیدگاه‌های آنها دیده نمی‌شود، یعنی جریانی طرد شده و بیرون افتاده هستند. ولی جالب این است که شما به راحتی به مباحث آنها برخورد می کنید یعنی مباحث چاقیست به لحاظ کمی و ادبیاتی که تولید کرده اند.

اینها از اول که می شود فلسفه پول تا بحث هایی مثل خاستگاه های تاریخی پول مباحث انضمامی کاملاً روی زمین مثل ارتباط بودجه دولت پایه پولی بانک مرکزی حرف می زند که نمی‌خواهم بگویم همه حرفهای آنها را قبول دارم ولی وقتی برخورد میکنیم با اینکه چنین ادبیاتی وجود دارد که بعضاً بینش هایی را مطرح می کنند که واقعاً اعجاب ها و درست بسیار تعجب می کنیم که چگونه  چنین چیزی را بیان می‌کند و از جهتی تعجب می‌کنیم که چرا من تا الان جور دیگری فکر می کرده ام؟ این انگیزه می‌شود برای شخص که چنین مباحثی را به زبان مادری با بقیه به اشتراک بگذارد به عنوان تبیین های متمایز و متفاوت. لذا در این کتاب بنده از این تبیین ها و نکته ها و بینش های هوشمندانه در مکاتب بسیار استفاده کرده‌ام که مکاتب دگراندیش هستند به این معنی که در دانش ما جایی ندارند.

انگیزه های جدی بود برای من که اینها را وارد کنم مثلا در بحث ارتباط بودجه دولت و پول و سیاست مالی و سیاست پولی بحث هایی که در نظریه مدرن پولی هست در این کتاب از آن‌ها استفاده کرده‌ام و صراحتاً اشاره کرده‌ام که این دیدگاه دیدگاه آنهاست. یا مثلاً در حوزه رفتار و کنش بانکها در ایجاد پول تاثیر زیادی از مباحث پساکینزی ها یافتم و می‌توانم بگویم این ساختار و شکل هایی که در این کتاب مواجه هستید محصول انباشت و رسوب این گزاره هایی است که من از این مکاتب دریافت کردم و کنار هم قرار دادم و این بنا را به دست آوردم.

انگیزه سوم مسائل واقعی انضمامی و روی زمین مبتلابه اقتصاد بود به طور مشخص مهم ترین محرک وقایعی است که بعد از سال ۹۲ در اقتصاد ما اتفاق افتاد حدود ۲۳ سال قبل در موسسه دین و اقتصاد در جلسه ای که بعداً بسیار مورد توجه قرار گرفت به طور اجمال درباره آن صحبت کردم که بعد از سال ۹۲ بیش از هر زمان دیگری در کشور ما امور در حوزه پولی و تنظیم رابطه دولت و بانک مرکزی متناسب با چیزی جلو رفت که جریان متعارف سالها به عنوان روش بهینه یعنی بهترین شیوه اقدام بیان می‌کرد.

راه درست و صحیح این است که دولت کسری بودجه نداشته باشد و یا کسری خود را به بانک مرکزی انتقال ندهدکه به وسیله آن بتوان کمیت های پولی را جبران کرد من آنجا نشان دادم که این اتفاق به میزان زیادی افتاد ولی نتایج مورد انتظار به دست نیامد و کمیت های پولی ما مهار و متوقف نشد در حالی که بر اساس آموزه های متعارف باید این اتفاق می افتاد مجموعه اینها می شود محرک و انگیزه های ذهنی برای نگارش کتاب اینکه چطور آموزه ها و توصیه های متعارف نسبت به مسئله اصلی که اشاره کردم که تغییر ساختار در شبکه بانکی و تغییر در روابط بین دولت و بانک مرکزی و شبکه بانکی از طرف دیگر و تغییری که در رابطه کمیت های پولی ما به طور مشخص نقدینگی و پایه پولی به وجود آمده تبیین های متعارف به این تغییرات ساختاری توجه نکرده و نظریه را که سالها پیش می گفته همچنان توصیه کرده و اصرار کرده و آن را به مرحله اجرا گذاشته شد و تجویزهای سیاستی در نهایت به بن بست خورد و مشخص شده آن طوری که تصور می شده به آن شکل و شمایلی که گفته می شد شرط کافی رشد کمیت های پولی و رشد نقدینگی در ایران نبوده و نظام شبکه بانکی ما تدریجاً به یک بدنه خودمختار در ایجاد پول و توسعه تراز نامه ها و خلق بدهی عمل می کند و حتی می توانیم روند تا اندازه قابل توجهی از پایه پولی و حاکمیت در بودجه دولت مستقل شده گر چه به لحاظ بنیادین بانکها می توانند خلق پول کنند.

یزدان پناه: روش های هستی شناختی برای اقتصاد بسیار مفید هستند

در ادامه محسن یزدان پناه پژوهشگر دانشگاه آراسموس، گفت: اینکه ما در مباحث اقتصادی کمتر با مفاهیمی مثل هستی شناسی یا واقعیت شناسی توجه داریم می خواهم تاکید کنم سرفصل هستی‌شناسی بسیار مهم،  مرتبط و لازم است. وقتی از هستی شناسی صحبت می کنیم منظورمان چیست؟

هستی شناسی به واقعیاتی اشاره می‌کند که این واقعیات ساحت مشاهده پذیر به شکل تجربی ندارند یعنی اگر ما معمولاً از روش های پوزیتیویستی در اقتصاد استفاده می کنیم به وسیله یک سری داده های مشاهده پذیر در یک سری مدل هایی که عمدتا از خاصیت تکرار داده ها با ترکیب روش های قیاسی و استقرایی می خواهیم متغیری را با متغیر دیگری نسبت دهیم  ایکس را به وای نسبت دهیم و یک رابطه علی را استخراج کنیم؛ واقعیت هایی داریم که واقعیت ها از این طریق قابل کشف و شناسایی نیستند. به بیان دیگر نیروهای علمی در بستر ساخت اقتصادی داریم نیروهای علمی از طریق رگرسیون های داده مبنا قابل کشف و تدوین نیستند به این دلیل که  باور جمعی ما باعث ساخت آنها و تکرار شونده به لحاظ داده های کمی نیستند یعنی اگر بگوییم پول چیست؟ خیلی خلاصه در کتب اقتصادی می گویند که پول وسیله مبادله و ذخیره ارزش است و یا واحد سنجش. آیا این کارکردها می‌تواند به ما جواب دهد که پول چیست یکسری اقتصاددان ها برای پاسخ به این سوال به سیر تاریخی رجوع می‌کنند.

اینکه اقتصاددانان بزرگی پول را فلزی می دانستند که در طول زمان تبدیل به پول شده، پژوهشگران دیگری طور دیگری نگاه کرده‌اند ولی فارغ از اینکه کدام نوع نگاه درست است، روش های کشف واقعیت مهم است اگر بخواهم از لفظ علمی آنها استفاده کنم از واژه Abduction reasoning بهره می برم که ترجمه شده به استدلال ربایشی.منطق به استدلال در برابر قیاس و استقرا از آن یاد می شود اگر بخش بخواهید روزمره مثالی بزنیم کاری که پزشکان می کنند و یا  کاری که کارآگاه های  جنایی انجام می دهند نمونه‌هایی از این مطلب است، یعنی آنها از روی شواهدی سناریوهایی را درست میکنند که به وسیله شواهد دیگرسناریوها گسترده شده و در نهایت به سناریوی برتر می رسند. در واقع آنچه یک؛ کارآگاه می‌کند کشف معرفت معتبر است.

خیلی از روش های متعارف روش های پوزیتیویستی است. کاری که یک کارآگاه می کند و در نتیجه کار به یک سناریوی تاحد زیادی معتبر می رسد، امکان ندارد که از پیمایش های رگرسیونی روی داده ها به نتیجه برسد. نیازمند سناریو سازی است، نیازمند روایت سازی است و نیازمند آزمون روایت ها از طریق میزان انسجام درونی خودشان است.

اینکه بخواهیم بگوییم اقتصاد چطور در ساخت اجتماعی عمل می کند؟ وضعیت بازار های اجتماعی و ساختار اجتماعی را بشناسیم  از مهم‌ترین واقعیت‌های اجتماعی پول است که اساساً مفهوم کشور و شهروندی مفهوم جمعیت مفهوم اجاره و مالکیت همه این مفاهیم واقعی هستند و شناخت آنها نیازمند کسب معرفت معتبر است و باید دنبال راهی باشیم که این معرفت را به دست آوریم با این توضیح خلاصه می خواستم تاکید کنم که روش های هستی شناختی برای اقتصاد بسیار مفید هستند که می توان از جریان های واقعیت های انتقادی در بحث های اقتصادی اشاره کرد.

در ادامه می توان اشاره کرد که چه کمکی می کند. نگاه هستی‌ شناختی که مسایل انضمامی خود را بهتر متوجه شویم به علت کوتاهی وقت به همین اشاره بسنده می کنم و اگر وقت اجازه داد می توان بیشتر روی این موضوع کار کرد.

این مقدمه را عرض کردم که به این نکته برسم کار ارزنده ای که دکتر درودیان انجام داده در این کتاب اگر بخواهیم از نظر هستی شناسی به آن بپردازیم بخش مهمی از رویکرد هستی شناختی به تعبیر پول و بانک هست به عنوان واقعیت های مهم اجتماعی که کیفیت و ساخت و شکل مبادله را تعیین می کند.

سپس دکتر درودیان عنوان کرد: دغدغه اصلی در کتاب کنار زدن پرده ها از پیش روی روابط پولی در دنیای امروز است. دنبال شرح واقع نما هستیم از ساختار پول امروز معطوف به مسئله خلق پول معطوف به مسئله رشد کمیت پول یعنی مقدمات لازم برای  این موضوع که پول در اقتصاد چگونه وارد می شود ؟چگونه ایجاد می شود و چگونه اضافه می‌شود؟

برای این منظور ابتدا در فصل اول اشاره کرده‌ام به بحث چیستی پول مباحثی که آقای یزدان‌پناه اشاره کردند البته موضوع مورد علاقه بنده هم هست کما اینکه مباحث ما با آقای یزدان پناه از همین جا بوده، بخش  مهمی از رساله دکتری بنده هم صرف همین موضوع شد، گرچه در آن زمان این حرف‌ها به درد اجرا نمی خورد و انتقادهای زیادی داشت، ولی می توانم بگویم الان که نگاه می‌کنم می‌بینم میتواند بنیان و شالوده خوبی باشد. شاید اثری ضمنی و غیرمستقیم باشد .مانند ساختمانی که وقتی در آن هستیم متوجه دیوار و آشپزخانه و ظاهر هستیم ولی نمی دانیم که بر یک پایه استوار است بحث های معرفتی در مورد پول چنین کارکردی دارد اما چون مخاطب کتاب عموم است ،به این بحث به طور مختصر پرداخته ام در حدی که با اصطلاحات مخاطب آشنا شود.

در فصل دوم تلاش کردم طی چند قسمت برای مخاطبین ترسیم کنم که در اقتصاد امروز دو نوع پول رو به رو هستیم ؛یکی پولی که حاکمیت منتشر می کند، که در اقتصاد به عنوان پایه پولی از آن یاد می شود، یکی سند بدهی بانک‌ها یا پول بانکی، یا پول سپرده‌ای که در واقع به لحاظ کمی در اقتصاد غالب است .این موضوع موضوع موضوعی است که برای مخاطب اقتصاد مسئله چندان محسوسی نیست دنباله این موضوع تلاش کردم نشان دهم که این دو نوع پول هر کدام از کجا به وجود می آیند؟ من لاجرم متوجه مقوله‌ای شدم به نام ترازنامه بانک و ترازنامه بانک مرکزی،  که در واقع فهم ترازنامه بانک و بانک مرکزی در شناخت تحولات پولی اهمیت فوق‌العاده‌ای دارد به این دلیل که وقتی از پول صحبت می کنیم چه پایه پولی و چه سپرده های بانکی از ثبت های ترازنامه ای هستند. لذا بیان جزئیات ترازنامه این دو نهاد؛ یعنی بانک و بانک مرکزی در تحقق هدف کتاب اهمیت خیلی کلیدی دارد سعی کردم به جزئیات زیادی در این خصوص اشاره کنم مثال های زیادی را آوردم چه فرضی و چه واقعی؛  در دل این حوادث به جزئیاتی در مورد روابط بین بانک و بانک مرکزی و دولت پرداختم، جزئیاتی از روابط بانک و بانک مرکزی را اشاره کردم که در حقیقت الهام گرفته از نظریه مدرن پولی است و بسیار به فهم رابطه بین این دو نهاد کمک می کند در قسمت بعدی کتاب وارد بحث اصلی شدم یعنی منشاء های رشد پول در اقتصاد چیست؟ در اینجا روایتی را ارائه کرده‌ام که نشان می‌دهد بانک‌ها عاملان اصلی در ایجاد پول در رشد نقدینگی در اقتصاد هستند در برابر دولت. جوهره و چکیده مطلب اینگونه میشود بانکها در یک فرآیند اولاً تدریجی به موجودی سپرده ها در اقتصاد اضافه می‌کنند و یا به تعبیر صریحتر حساب های بانکی را دستکاری می کند، اعداد حسابها را اضافه می کنند از طریق کانال پرداخت های مختلف حساب های بانکی را اضافه می کنند منتها چون این کار آنها اقدام تدریجی است یعنی چنین نیست که یک بانکی قدرت این را داشته باشد که مثلاً عدد خیلی بزرگی را به این اعداد اضافه کنند طوری که وقتی هر روز به حسابها نگاه می‌کنید تغییر محسوس نیست ولی وقتی روند یک ساله را مشاهده می کنید شمایل متفاوتی پیدا می کند.

نکته بعدی جمعی بودن این فرآیند است. به علل مختلف رفتار بانک ها تا حد زیادی به هم شبیه است، به دلایل ساختاری و خودجوش و هماهنگ نشده اگر بانکی نخواهد از آهنگ جمعی بانکها پیروی کند دچار مشکل می شود و آسیب هایی میبیند که در نهایت آن را سوق می دهد به این سمت که در جهت بانکها رفتار پولی خود را هماهنگ کند. بنابراین یکی از دلایل قدرت بانک ها در خلق پول به رفتار جمعی آنها برمی‌گردد که مشابه عمل می کند بنابراین موانع سر راه آنها در ایجاد پول و افزایش حجم سپرده ها برداشته می شود. لذا می‌توان در یک تعریف دقیق تر بانک و بانکداری را  کسب دارایی از طریق ایجاد بدهی معرفی کرد.

بانکداری فعالیتی است که در طول زمان از طریق ایجاد بدهی اقدام به بدهی می‌کند و بدهی ای ایجاد می کند همان است که ما به عنوان پول می‌شناسیم. این فصل که خلق پول توسط بانک ها را توضیح دادند خیلی مفصل نیست منتها جزئیات زیادی می ماند که پاسخ داده نشده بنابراین در فصل بعدی به طور مبسوط جزئیات را در قالب پاسخ به سوالات توضیح داده ام، در واقع پیش بینی کردم با توجه به آنچه در طول سال‌ها سوال‌هایی بود که در ذهن ما ایجاد شده بود و یا پژوهشگران می‌پرسیدند و در این فصل به طور مفصل به آنها پاسخ داده شده،می‌توان گفت ساختار اصلی کتاب که نحوه تبیین پول در اقتصاد هست اینجا به دست آمده لذا جزئیات بسیار مهمی در فصل نهم در قالب پاسخ به آن سوالات ارائه شده در فصل دهم اشاره کرده‌ام به سیاست پولی در اقتصاد امروز که بسیار کاربردی است به ویژه از این حیث به آن پرداخته ام که چطور سیاستگذاری پولی امروز خود را با غلبه بانکها در ایجاد پول هماهنگ کرده یعنی بیان می کند سیاست پولی امروزی  رویه‌ای است که عملاً تصدیق می کند برتری و غلبه بانک ها در ایجاد پول را.بانکهای مرکزی عملا دغدغه مستقیمی روی حجم پول ندارند  و به‌طور نانوشته آن را به سیستم بانک واگذار کرده‌اند. تا اینجا یعنی تا فصل دهم من فهم خودم از چگونگی ایجاد پول و ورود آن به اقتصاد را بیان کرده‌ام منتها کاری بسیار مهم در اینجا باقی می ماند، این روایت چه نسبتی دارد با  روایت موجود، خلق پول صورتبندی شده و تبیین شده این تبیین که ارائه کردیم چه نسبتی دارد با آنچه که از قبل بوده؟

لذا برای من سخت ترین قسمت کار جایی بود که باید بین این دو ربط و نسبت برقرار می کردم و نشان می دادم شرحی که من بیان کردم از نحوه خلق پول از روایت های موجود بهتر است و برتری دارد و روایت های قبلی دارای ایراداتی است. به طور مشخص محل نقد من تبیین بانک به عنوان واسطه مالی است. در واقع روایت کتاب روایتی است که جایگاه بانک ها را  آغازکننده تعیین می‌کند نه جایگاه میانجی و نقشی انفعالی و خنثی. همچنین برقراری ربط و نسبت میان این شرح و آنچه ما به عنوان ضریب فزاینده پولی در اقتصاد می‌شناسیم به عنوان نظریه مسلط در نحوه تبیین خلق پول توسط بانک ها در آنجا مباحثی را مطرح کرده‌ام. بعد از اینکه این روایت کامل شد سراغ بحث درون زایی پول رفته ام و نشان دادم این ساختار پولی امروز نسبت زیادی دارد با مفهوم درون زایی پول که به نحوی اشاره دارد به خودمختاری بانک‌ها در زمینه ایجاد پول و دست برتر آن‌ها و دست پایینتر حاکمیت در رشد کمیت های پولی.

در فصل سیزدهم سعی کرده‌ام خواننده تا اینجا حتی اگر استدلال های من را پسندیده باشد  ممکن است  بپرسد برای حرف هایی که می زنید چه دلایلی دارید؟ در آنجا سعی کرده ام به این خلا اینطور پاسخ دهم که این تبیین نه ‌تنها تبیین خود ساخته نیست، بلکه محققان و پژوهشگران و اقتصاددانان و بانکداران و سیاستگذاران مهمی در تاریخ اقتصادی صحت گزاره های این تبیین تایید کرده‌اند.

در فصل ماقبل پایانی یعنی فصل چهاردهم اگر بعدا بخواهم این کتاب را گسترش دهم مایلم بسط دادن این فصل باشد به این پرداختم که مقوم های خلق پول توسط بانک ها چیست که بانک‌ها می‌توانند خلق پول کنند بر چه بنیانی نهایی استوار است؟ چرا موسسات بزرگ نمی‌توانند؟ در اینجا باز سراغ ریشه ها رفتم. تلاش اصلی من در این فصل معطوف به این است که نشان دهم خلق پول یک پدیده اجتماعی است. محصول روابط قدرت است محصول روابط سیاسی و نهادی است، پدیده بازاری نیست. خودجوش نیست. پدیده پیشا بازاری است. محصول روابط قدرت به طور مشخص میان دولت و بانک ها به عنوان بخش خصوصی است. پیش از بازار شکل گرفته گرچه روی بازار اثر می گذارد.

فصل پایانی که تقریباً یک سوم کتاب را شامل می‌شود کاربست این نظریه است در تحلیل واقعیت های اقتصاد ایران. گرچه من در ابتدا مایل بودم کتاب در حوزه نظری نگاشته شود، از نظر من موضوع بحث کاملا کاربردی است و خواننده فکر نمی‌کند با تئوری روبروست. با این حال مایل نبودم وارد بحث های اقتصاد ایران شوند اما به دلایلی احساس کردم نمی توان از آن فرار کرد چراکه هم بحث مهم و جالبی است هم این که علاقه مند به سنت کینز هستم که گفت ارزش همه اینها به آن است که بتواند دنیای بهتری بسازد؛ لذا چون دیدم مقدمات مفهومی بحث فراهم است به این موضوع پرداختم و از دریچه دید این نظریه جدید سعی کردم وقایع پولی در اقتصاد ایران را نوع دیگری برای خواننده بازنمایی کنم که به نظرم واقعی تر است.

بحث من در آنجا این است که تغییر ساختار کشور ما به این سمت که نفوذ و قدرت حاکمیت کم شده، تاثیرگذاری بانک‌ها افزایش پیدا کرده و باعث شرایط خاصی بر رشد کمیت های پولی در اقتصاد ما شده؛ سعی کردم شواهدی را در این خصوص ارائه دهم و به طور مشخص نشان دهم بعد از خصوصی سازی در نظام بانکی مهار کمیت پول از کنترل حاکمیت به میزان زیادی خارج شده و بانک‌ها نقش زیادی را ایفا می‌کند در آنجا این فرضیه را مطرح کردم که روابط پولی ما به طور مشخص ارتباط بین پول و بودجه دولت قبل و بعد از دهه ۸۰ دچار شکست ساختاری شده و روایت های متعارف پولی که در تبیین تحولات دهه ۶۰ و ۷۰ کارایی بالایی دارد و برای دو دهه اخیر مقبولیت ندارد و هرچه پیش می رویم از ساختاری که نظریه مذکور ارائه کرده دور می‌شویم و به نظریه این کتاب نزدیک می‌شویم. در انتهای فصل اشاره کرده‌ام که چطور بی توجهی به این واقعیت در سیاستگذاری اقتصادی در دهه ۹۰ منجر به آسیب ها و لطمه های جدی به اقتصاد کشور شده به این دلیل که دقت نکردیم روابط پولی تغییر کرده به نحوی که با تنظیم مسئله و اصلاح رفتار بودجه دولت دچار این توهم شده ایم.

دکتر فرشاد مومنی: کنترل بخش اعظم نقدینگی در ایران از دست مقام پولی خارج شده است

نگاهی به روند «ب.ز» پروری اقتصاد ایران در گفت‌و گوی شفقنا با فرشاد مومنی:  در هم تنیدگی تمام عیاری بین اقتصاد رانتی و فساد مالی وجود دارد | خبرگزاری  بین المللی شفقنا

دکتر فرشاد مومنی استاد اقتصاد و رئیس مؤسسه مطالعات دین و اقتصاد، بیان کرد: انتشار این کتاب هم به اعتبار کار ارزشمند دکتر درودیان  و هم به اهتمام انتشارات نهادگرا به خصوص جناب آقای ایزدخواه مدیریت محترم که این اثر را مورد توجه قرار داده‌اند بسیار شایسته و ضروری و نیازمند تقدیر جدی است.

از جنبه معرفتی شاید یکی از ارزشمند ترین خدماتی بود که می شد تصور کرد در شرایط کنونی برای فهم بایسته‌های مواجهه با شرایط بحرانی کنونی اقتصاد ایران در اختیار داشت. واقعیت این است که ذهنیت هایی در راستای یک منافعی در این سرزمین گرامی آنقدر تکرار می‌شود که با اینکه اساس و پایه ای ندارد اما در اذهان عمومی به واسطه تکرار بیش از حد به عنوان یک امر مسلم تلقی می شود و وقتی این ذهنیت سازی ها در راستای یک منافع خاصی باشد ماجرا واقعاً دشوار می شود.

در تحلیل های سطح توسعه بحثی داریم که شاید درخشان‌ترین صورت‌بندی از آنرا داگلاس نورث انجام داده تحت عنوان «مسئله بقاء واحدهای ناکارآمد» که از این دریچه وارد میشود که چرا با آموزه بازارگرایی نه امکان فهم مسئله توسعه و توسعه نیافتگی وجود دارد و نه امکان حل و فصل مسائلی که در این حیطه وجود دارد ایده مرکزی در این بحث این است که در چارچوب آموزه بازارگرایی واحدهای ناموفق اعم از بنگاه یا کشور از بین می‌روند. چون از گردونه رقابت عبور می‌کنند، به واسطه ناکارآمدی حذف می شوند و فرض بر این است آنها که مانده‌اند کارآمدند در حالیکه نهادگرا های تاریخی در قله مباحثی که ارائه کرده‌اند به ویژه داگلاس نورث نشان می دهد واقعیت های مشاهده شده دقیقاً برعکس است یعنی در طول تاریخ اکثریت واحدها را واحد های ناکارآمد تشکیل می دهند و بنابراین آنجا این بحث را مطرح می‌کنند که چرا ما نیاز داریم قادر به صورت بندی نظری مسئله بقای واحد های ناکارآمد باشیم؟ کلید بحث این است که در مسئله بقاء واحدهای ناکارآمد با ادغام بی‌سابقه وجوه معرفتی و منفعتی روبرو هستیم، یعنی مسئله فقط جهل بر یک واقعیت نیست بلکه گروهی ذی نفع، آگاهانه و در راستای منافع خود به گونه های مختلف ناواقعیت را به جای واقعیت جا می زنند یعنی این واقعیت است که دستکاری می‌شود و فرافکنی می‌شود برای این که استمرار این مناسبات با همه فاجعه سازی ها و ناکارآمدی ها گره می خورد با یک سلسله منافع.

به نظر من نگاه به ماجرای آن چه در حیطه پول در اقتصاد سیاسی ایران طی دو دهه گذشته پدیدار شده از این دریچه می‌تواند کمک های بسیاری در جهت فهم عمیق تر واقعیت ها کند. اینکه سرمایه گذاری های بسیار بزرگ و غیرقابل باوری در ایران می شود که نقدینگی را عامل همه گرفتاری ها و بحران ها بدانند و اذهان را از نقش شوک درمانی و بانکهای خصوصی منحرف سازند حساب و کتاب های بسیار شخصی دارد که رویکرد اقتصاد سیاسی آنها را بر ملا می سازد و در این کتاب به خوبی توضیح داده شده است.

کنترل بخش اعظم نقدینگی در ایران از دست مقام پولی خارج شده و بنابراین در واقع این تحولات نقدینگی به مسائل دیگری مربوط می‌شود؛ اینکه آنقدر اصرار می شود روی عمده کردن نقدینگی؛ از منظر اقتصاد سیاسی به این معنا است که نقش شوک های پی درپی وارد شده به قیمت‌های کلیدی در جهش‌های نقدینگی ،در نابرابر سازی های وحشتناک، در فساد ها و سایر سوء کار کرد ها پنهان شود. که نقدینگی را عمده می کنند به این خاطر است که نقش بانک‌ها به طور کلی و در یک ابعاد بسیار غیرمتعارف نقش بانک‌های خصوصی در این آشفته بازاری که به ویژه در طی دو دهه گذشته در اقتصاد سیاسی ایران مطرح شده نادیده گرفته شود در طرح مسئله نقدینگی فقط بحث تغییرات کمی آن را عمده می کند هرگز نه بحثی درباره کیفیت و نحوه توزیع آن میبینید.

این عمده کردن نقدینگی به گونه‌ای است که کل ماجرا را تنزل می دهند به اینکه گویی صاحبان نقدینگی فقط نیازمند موعظه هستند! بنابراین می گویند کاری کنیم نقدینگی هدایت شود. صورت بندی هایی که از مفاهیم در این چارچوب در اقتصاد سیاسی ایران جریان دارد حساب و کتاب هایی دارد در راستای منافع ای که این منافع نه نسبتی با توسعه ملی دارد نه نسبتی با کیفیت زندگی مردم و نه نسبتی با ارتقاء جایگاه ایران در نظام بین المللی. اگر نهادهای نظارتی ما متوجه این را واقعیت ها نشوند همچنان بازیچه دست مافیاها باقی خواهند ماند بزرگترین کار کرد این کتاب این است که با بیانی بسیار لطیف و مشفقانه و بسیار عمیق بنیان های فهم واقعیت در این زمینه را در اختیار جامعه علمی و نظام تصمیم گیری اساسی کشور قرار می دهد که می توانند مثل بسیاری از توصیه‌های مشفقانه به این نیز بی اعتنایی کنند ولی باید بدانند که هر روز که می‌گذرد هزینه فرصت تغافل یا غفلت از این ماجراها برای ایران افزایش پیدا می‌کند.

نکته ای که جناب دکتر درودیان مطرح کردند را دست کم نگیرید ماجرای اینکه در خلق نقدینگی در شرایط کنونی مقام پولی به طرز وحشتناکی دست پایینتر را دارد و این مسئله به اعتبار ملاحظات اقتصاد سیاسی که به تبع خود می آورد ما را با دو عارضه بزرگ روبرو کرده یکی اینکه دولت دچار حاکمیت زدایی از بازار پول شده یعنی قادر به اعمال اقتدار در بازار پول نیست مسئله بسیار مهم دیگر اینکه این توان بالاتر قادر به تسخیر کردن ساختار قدرت هم دارد  اوست که اراده می‌کند و مقام‌های سیاسی را چه در جایگاه رئیس بانک مرکزی چه مجلس و چه هیئت وزیران دنبال خود می کشد و فهم این دلالت ها بسیار شایسته تامل است و برداشت من این است که این کتاب مقدمات معرفتی برای فهم واقعیت ها را به خوبی بیان می‌کند.

چگونه می توان باور کرد که طی دو دهه گذشته نسبت به سال ۱۳۶۷ که بدترین سال در کل عملکرد ۱۰ ساله پس از پیروزی انقلاب بوده ، شاخص رابطه مبادله ما سقوط ۳۰ تا ۶۰ درصدی را تجربه کرده یعنی به سمت عمق یابی بی سابقه وابستگی ذلت آور به دنیای خارج حرکت می کنیم، آنها که فهم هم هزینه و هم هزینه فرصت این تغییر و تحولات را دارند به اندازه اهمیتی که مسائل دارد می‌توانند اهمیت این کتاب و خدمتی که حسین درودیان و انتشارات نهادگرا کردند را بهتر درک کنند. اگر بخواهم به زبانی روشن و قابل فهم و در نهایت اختصار آدرس تلگرافی بدهم می‌گویم کافی است که نهادهای نظارتی ببینند از نقطه عطف شکل‌گیری بانک‌های خصوصی در ایران تحولات مربوط به اندازه رشد تولید تحولات مربوط به تورم و تحولات مربوط به نقدینگی را زیر ذره‌بین قرار بدهند. این مطلب به خوبی تحولاتی که در اقتصاد سیاسی ایران اقتصاد بین‌المللی ما پدیدار شده را برای آنها که اهل فهم باشند آشکار می‌کند. داده‌های رسمی می گویند در فاصله سال ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۹ اندازه تولید صرف نظر از کیفیت آن در دوره ۲۰ ساله حدود ۳۶ درصد رشد کرده در حالی که در همین دوره اندازه تورم بیش از ۳۰۰۰ درصد رشد کرده!  یعنی با هیولایی مواجه هستیم که قسمت تقاضا را به طور متناوب پمپاژ کرده و در قسمت عرضه نه تنها ارزشی قادر نیست خلق کند بلکه به سمت خفگی کامل پیش می برد و این به معنای بازتولید مناسبات قاجاری برای ایران میباشد یعنی به سمت تحت الحمایه شدن میرویم چرا که در غیاب تولید ملی راهی به جز تکیه بر واردات نیست.

یک چنین خلق تقاضایی می کنید و بستر نهادی برای خلق ارزش ایجاد نکرده اید معلوم است که گرفتاری پیش می آید آنچه از منظر اقتصاد سیاسی بسیار مهم است این است که تمام بحث هایی که در دنیا راجع به عدالت اجتماعی می‌شود بخش اعظم آن به این معطوف است که عایدات ناشی از تولید چگونه توزیع می‌شود؟ این مسئله را حداقل از سال ۱۹۱۱ شومپیتر صورت‌بندی مفهومی کرده است که می‌گوید اجازه دادن به تاسیس بانک‌های خصوصی به معنای اعطای بی‌سابقه‌ترین رانت های کشف شده توسط نسل بشر درطول تاریخ است. اسم این رانت رامی گذارد خلق پول از هیچ ! اساس ماجرای اقتصاد سیاسی ایران این است که نگاه کنید پول حاکمیتی یعنی پولی که توسط بانک مرکزی ایجاد می شود تقریباً به حول و حوش یک ششم تا یک هفتم آنچه بانک‌های ما ایجاد می کنند رسیده است.

اراده معطوف به منافع رانتی و ضد توسعه ای وجود دارد که از طریق دادن آدرس های غلط مثل عمده کردن کسری مالی دولت و نقدینگی و حذف کردن آن چه بر سر تولید آمده ما را به سمت جاهای غیرمتعارفی می برد که به نظرم این کتاب بابی رابازمیکند برای گفتگو در این زمینه و ارتقاء فهم عمومی از اصل ماجرا.

در اواخر دوره احمدی نژاد این حرف وزیر اطلاعات وقت را نادیده نگیرید که  به عنوان مقام امنیتی گفت در آشفته سازی اقتصاد کشور و به هم ریختگی های وحشتناک معطوف به جهش قیمت ها «خودیها» نقش اساسی داشتند خودیها در ظاهر بانک خصوصی هستند ولی کافیست  اسامی این بانک ها نگاه کنید این اسامی نشان می‌دهد که اینها چقدر خصوصی هستند! این ماجرایی بسیار پیچیده در اقتصاد سیاسی است که باید درک شود.

اقتصاد سیاسی ایران به ویژه از نقطه عطف اجرای برنامه تعدیل ساختاری و در یک ابعاد بی‌سابقه‌ای در دهه ۱۳۹۰ دائماً با دورهای باطل آشفته سازی که با شوک با قیمت‌های کلیدی شروع می‌شود و با دامن زدن به تب سوداگری ادامه پیدا می‌کند ،مردم را مفلوک می کند، تولید را محدود می کند، دولت را دچار ورشکستگی مالی می‌کند. نهادهای نظارتی ما برای هوشمندانه عمل کردن باید به این نکاتی که آقای دکتر درودیان فرمودند بسیار بیشتر توجه کنند.

اگر به گزارش رقابت پذیری جهانی wef نگاه کنید در آنجا می گوید ایران از نظر رتبه تنظیم‌گری پولی رتبه آخر در کشورهای دنیا ست که این شدت تسخیر شدگی مقام پولی توسط بانک های خصوصی  را به نمایش می‌گذارد، این که میبینید علیرغم همه مباحثی که در مورد قانون عملکرد بانکهای خصوصی وجود دارد بانک مرکزی هرگز قادر نبود هیچ کدام از خلاف قانون های آنها را جلوگیری کند. قانونی را ببینید که راجع به سقف تملک بانک ها صحبت می کند، راجع به شرکت بانک‌ها در سفته‌بازی ها به ویژه مستغلات، راجع به رشد بدهی بانک‌ها به بانک مرکزی و نقشی که در شکل گیری نقدینگی دارد، راجع به مطالبات غیرجاری بانکها؛ همه اینها پیام های مشخصی دارد. این کتاب دریچه ای باز می کند برای ورود به این دنیای تاریک!

اگر هنوز انگیزه‌های توسعه خواهی باقی است باید کاری کنیم جلوی فریب فریبکارانی بایستیم که از طریق دادن آدرس های غلط نظام تصمیم‌گیری های اساسی کشور را دچار آشفتگی ذهنی می کنند تا منافع ضد توسعه یک گروه غیر مولد را توجیه کنند و با آن مواجهه های اصولی داشته باشیم.

در این مسیر این زحمتی که دکتر درودیان برای نجات کشور از دست مافیا ها بی مزد و منت کشید بسیار کمک کننده است. کسی ادعا نمی کند این کار دکتر درودیان بی عیب و نقص است محصول کار بشری قطعاً دارای ایراداتی است ولی از ارزشمند ترین آثاری است که در دو دهه گذشته در این زمینه به زبان فارسی منتشر شده و باید امیدوار بود که از این طریق و سایر تلاش هایی که برای ارتقاء بنیه نظری و تحلیلی جامعه صورت می پذیرد جلوی فریبکاری ها و فسادها و ناکارآمدی های ناشی از سلطه غیر متعارف طیف غیر مولد ها در ایران گرفته شود.


   


نظرات کاربران
سخنران : دکتر علیرضا گرشاسبی، دکتر فرشاد مومنی
زمان : 

پنج شنبه 31 فروردین 1403 ساعت 14 الی 16


مکان : 

موسسه مطالعات دین و اقتصاد 

https://www.skyroom.online/ch/moassesse/institute-of-religion-and-economic

دیدگاه های روز
نظرسنجی
تقسیم سازمان مدیریت و برنامه ریزی به 2 معاونت برنامه و بودجه و سازمان امور استخدامی: