2018/11/26
پنجشنبه گذشته نشست هفتگی موسسه مطالعاتی دین و اقتصاد با موضوع «واکاوی بازار جهاني نفت و تحريم هاي ايران» با حضور فرشاد مومنی، عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی و غلامحسين حسن تاش، پژوهشگر حوزه نفت و انرژي برگزار شد.
فرشاد مومنی، رئیس موسسه دین و اقتصاد، با بیان اینکه متاسفانه طی چند ماه گذشته برخورد های تناقض آلودی با مسئله تحریم ها درسطح نظام تبلیغاتی و برنامهریزی صورت گرفته است، گفت: از یک طرف به حق اعتراضاتی به آمریکا و به طور مشخص رئیس جمهور این کشور میشود، درباره این که به نحوه کم سابقه در یک توافق بین المللی نقض عهد کردند و به دنبال آن گفته میشود که کشور با شرایطی روبرو است که از آن به عنوان جنگ اقتصادی نام برده می شود.
زمانی که نظام رسمی تبلیغاتی کشور شرایطی را با جنگ مشابه می داند، درواقع میپذیرد که این مسئله، بسیار خطیر و سرنوشت ساز است که نیازمند بسیج همه ظرفیتهای فکری، انسانی و مادی کشور است. اما از طرف دیگر زمانی که جستجو می کنیم که چه برنامه ای برای بسیج همه ظرفیتهای انسانی و مادی کشور برای روبرو شدن با این جنگ اقتصادی در دستور کار قرار می گیرد، آنچه که مشاهده می شود این است که دوباره نظام تبلیغات رسمی کشور تحریم کنندگان را در اثرگذاری در امور کشور ناتوان می دانند و در واقع همه آنچه که بطور مشخص از ۱۳ سال گذشته است را نمادی از شکسته خفت بار بد عهدان به شمار می آورند. اگر واقعیت اینگونه باشد پس دیگر اطلاق عنوان جنگ به یک ماجرایی که سرنوشت آن تا این اندازه برای بد عهدان مفتضحانه بوده، خیلی محلی از اعراب نباید داشته باشد.
مومنی افزود: در عرصه سیاست گذاری و برنامه ریزی موردی که مشاهده می شود، این است که در زمینه نحوه مواجهه با آثار و پیامدها، عموما به صورت های غیر رسمی و فاقد انسجام برنامه ای نکاتی از سوی مسئولان برنامهریزی کشور مشاهده میشود که از یک طرف نشان دهنده فقدان اقدام برنامه برای روبرو شدن با این شرایط است و از طرف دیگر آن نکاتی هم که مطرح میشود، شبهناکی بیشتری دارد، به این معنا که عموماً در یک مجموعه به سیاست های تاکید و تکیه می شود که این سیاستها به گواه تجربه سه دهه گذشته ایران، حتی در شرایط عادی هم برای اقتصادی که مشکل حادی ندارد، می تواند بحران سازی کند و متاسفانه ما مشاهده میکنیم که این نوع جهت گیری ها را به عنوان برنامه مواجهه با تحریمها مطرح می کنند.
این استاد دانشگاه اظهار داشت: تا آنجایی که مسئله به رجز خوانی برای طرف متجاوز و بد عهد برمی گردد هر مقدار طرف مظلوم شعار دهد که بد عهدان شکست خوردند و ناتوان بودند، می توان آن را به عنوان رجزخوانی در شرایط توجیه کرد. اما اگر این طرز برخورد ساده، برای گویندگان و ادعا کنندگان بیش از حد جدی گرفته شود، میتواند برای کشورمان خطرناک باشد. بنابراین به نظر میرسد که ما باید به گونه ای حوزه عمومی و هم نظام تصمیمگیری کشور را متوجه این واقعیت کنیم که طی سه دهه گذشته به اعتباری و در یک ابعاد بی سابقه، از دوره ۱۳۸۴ تا به امروز کشور ما با یک شیوه اداره امور اقتصادی روبرو بوده، که این شیوه کشورمان را به طرز غیرمتعارفی آسیب پذیر کرده است و نباید کاری کنیم که این شبهه ایجاد شود که کسانی می خواهند از طریق ایجاد حساسیت زدایی راجع به طول و عرض تحریم ها و آثاری که بر همه شئون حیات جمعی ایرانیان می گذارد، پشت دیوار تحریم پنهان شوند تا نارساییها و خطاهای فاحش آنها نادیده گرفته شود و اگرچنین چیزی وجود داشته باشد، برای کشورها میتواند بسیار خطرناک و پرهزینه باشد.
رئیس موسسه دین و اقتصاد گفت: تمام گزارش های رسمی دولت امریکا تایید کننده جنگ اقتصادی علیه ایران است و هدف این جنگ اقتصادی براندازی حکومت ایران هستند. در کتاب هنر تحریم ها اثر ریچارد نفیو به وضوح می توانید دریابید که همه آن جهتگیریها و ابزارهایی که در اختیار دارند، از اساس برای شدت بخشی به تخریب رابطه بین دولت و ملت در ایران تاکید دارد و این را از یک طرف از طریق به حداقل رساندن توانایی های حکومت ایران برای مواجه شدن با پیامدهای تحریم ها دنبال می کند و از طرف دیگر کاملا معلوم است که تلاش می کند به تعبیر خودشان به عنوانی به رخ بکشند، آنچه که بر سر ملت و دولت در اثر تحریم ها آمده است و این نتیجه طرز برخوردهایی است که در سطوح بالای کشور ما وجود دارد.
وی تاکید کرد: باید در این زمینه به مقامات کشور هشدار های سریع بی پرده داده شود، مبنی بر اینکه تا آنجا که بحث در حد رجز خوانی و مبارزه تبلیغاتی است می تواند هر چه دلشان بخواهد بگوید، اما اگر این شعارها به معنای عدم توجه به برنامهریزی باشد، میتواند برای کشور ما خیلی خطرناک باشد.
این اقتصاددان تصریح کرد: برنامه به اصطلاح "مواجهه با شرایط تحریم"، جهتگیریهایی را در خود مستتر کرده که گویی قرار است برخوردی همدلانه با اهداف تحریم کنندگان در دستور کار قرار بگیرد به عنوان مثال در چنین شرایطی یک فرمان به غایت مشکوک از سوی همه دست اندرکاران اقتصادی کشور پذیرفته شده است که هر آنچه که دارند واگذار کنند. به دولت دستور واگذاری در زمان مشخص داده می شود، به سازمان تامین اجتماعی و بانک ها هم همین دستور داده می شود، در حالی که این بنگاه ها در شرایطی که هنوز موج جدید تحریم ها وارد نشده به اندازه کافی با مشکل روبرو هستند و به جای اینکه ما ستاد رفع بحران ایجاد کنیم، وقتی که فرمان واگذاری آن هم در فرایند های فاقد شفافیت و برنامه راهبردی صادر می شود و به نظر من این یک فرمان مشکوک است. تحت عنوان تحریم مواجهه با تحریم ها قرار است یک فرصت های جدیدی برای غیرمولد ها و رانت جویان فراهم شود و در شرایطی که کشور حالت اضطراری دارد و تتمه دارایی های بین نسلی خودش را هم به اینگونه از دست بدهد.
شبیه به این مسئله در طرز پیشنهادهای، برای حل و فصل بحران کسری مالی دولت مشاهده میشود. این پیشنهادها هیچ برنامه برای ارتقای کارایی هزینه ها و کاهش هزینه های زائد و غیرضروری مشاهده نمیشود، بلکه گفته می شود باید یک بازار بدهی راه اندازی کنیم که از دل این بازار بدهی فرصت دوباره برای تجارت پول تحت عنوان ها و شکل های مختلف ایجاد شود. در تجربه سه دهه گذشته، علائم جدی مشاهده می شود که میخواهند یک امیدی هم به کسب درآمد از طریق تضعیف ارزش پول ملی یا دستگاهی سایر قیمت های کلیدی را همچنان زنده نگه دارند. این راهبردهای جدید که بصورت رسمی و غیر رسمی مطرح می شود به نظر من از همه مشکوک تر به نظر می رسد.
منبع: روزنامه عصر اقتصاد